گر فلاطون بحکیمی سخن عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش.
سعدی.
|| ( ص نسبی ) منسوب به حکیم.حکیمی. [ ح َ ] ( اِخ ) ( سید... ) از شاعران است.وی معاصر امیر شاهی بود و طبع خوبی داشت. در تتبع مطلع شاهی با مصرع : ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او.
از اوست این مطلع:
مائیم و کنج میکده و پیر دیر او
دیگر کجا رویم که داریم غیر او.
( مجالس النفایس ص 138 ).
محبوب علی. از شاعران و مریدان سید نسیمی ، به سال 881هَ. ق. در طبس درگذشت. او راست :مائیم پیر میکده و کنج دیر او
امید ما بدوست که داریم غیر او
صد بار بیش کشت و دگر کرد زنده ام
گویی علی است یار و حکیمی نصیر او.
( ریاض العارفین ص 187 ).
حکیمی. [ ح َ ] ( اِخ ) شاعری از سادات استراباد و ماهر در علوم حکمیة و فن طب بود و به سال 881 هَ. ق. درگذشت. بیت ذیل از اوست :
گر قدم رنجه کنی سوی حکیمی چه شود
تانثار تو کند نقد دل و جان بر سر.
( از قاموس الاعلام ترکی ).
حکیمی. [ ح َ ] ( اِخ ) محمدبن ابراهیم بن ابن قریش حکیمی اخباری ، مکنی به ابوعبداﷲ. او از جماعتی سماع حدیث داشت. و از اوست : کتاب حلیةالادباء. کتاب سقطالجوهر. کتاب الشباب و فضله علی الشیب و کتاب الفکاهة و الدعایة. ( الفهرست ).
حکیمی. [ ح َ] ( اِخ ) محمدبن محمد حسینی. رجوع به محمد... شود.