حکیمی

/hakimi/

لغت نامه دهخدا

حکیمی. [ ح َ ]( حامص ) حالت و چگونگی حکیم بودن. حکمت :
گر فلاطون بحکیمی سخن عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش.
سعدی.
|| ( ص نسبی ) منسوب به حکیم.

حکیمی. [ ح َ ] ( اِخ ) ( سید... ) از شاعران است.وی معاصر امیر شاهی بود و طبع خوبی داشت. در تتبع مطلع شاهی با مصرع : ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او.
از اوست این مطلع:
مائیم و کنج میکده و پیر دیر او
دیگر کجا رویم که داریم غیر او.
( مجالس النفایس ص 138 ).
محبوب علی. از شاعران و مریدان سید نسیمی ، به سال 881هَ. ق. در طبس درگذشت. او راست :
مائیم پیر میکده و کنج دیر او
امید ما بدوست که داریم غیر او
صد بار بیش کشت و دگر کرد زنده ام
گویی علی است یار و حکیمی نصیر او.
( ریاض العارفین ص 187 ).

حکیمی. [ ح َ ] ( اِخ ) شاعری از سادات استراباد و ماهر در علوم حکمیة و فن طب بود و به سال 881 هَ. ق. درگذشت. بیت ذیل از اوست :
گر قدم رنجه کنی سوی حکیمی چه شود
تانثار تو کند نقد دل و جان بر سر.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

حکیمی. [ ح َ ] ( اِخ ) محمدبن ابراهیم بن ابن قریش حکیمی اخباری ، مکنی به ابوعبداﷲ. او از جماعتی سماع حدیث داشت. و از اوست : کتاب حلیةالادباء. کتاب سقطالجوهر. کتاب الشباب و فضله علی الشیب و کتاب الفکاهة و الدعایة. ( الفهرست ).

حکیمی. [ ح َ] ( اِخ ) محمدبن محمد حسینی. رجوع به محمد... شود.

فرهنگ فارسی

ابراهیم ملقب به حکیم الملک از رجال دوره اخیر قاجاریه و عهد پهلوی ( ف. ۱۳۳۸ ه. ش. ) وی مکررا به نخست وزیری و نمایندگی مجلس شوروی و سنا انتخاب شد .
۱ - حکمت فلسفه . ۲ - طبابت پزشکی .
محمد ابن ابراهیم ابن قریش حکیمی اخباری مکنی به ابوعبدالله او از جماعتی سماع حدیث داشت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکیمی (ابهام زدایی). حکیمی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل بوده و یا در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خاندان حکیمی، از خاندان های مهم و صاحب نفوذ در دربار قاجار و پهلوی • محمدرضا حکیمی، معروف به ابوالملّه، از علمای مبارز مشروطه خواه• عبدالجواد فلاطوری حکیمی، از دانشمندان و نویسندگان معاصر• ابراهیم حکیمی، ملقب به حکیم الملک، از دولتمردان ایرانی دورهٔ قاجار و پهلوی• علی اکبر حکیمی، یکی از اطباء و سیاسیون دوران قاجار و پهلوی
...

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

دانشمندی
حکیم:پزشک
حکمیی:ابوعلی سینا حکیمی حاضر بود
انسانی با تدبیر در جامعه پزشکی
حکیم: در گذشته به مردم کمک می کرد
یک حکیم . فردی دانا و باتدبیر. فردی که در همه ی امور علم دارد.

بپرس