حکیم زجاجی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکیم زجاجی تقریبا نود سال عمر کرد و چون شغل شیشه گری داشت معروف به زجاجی است.
در باره زندگانی حکیم زجاجی به اطلاعات چندانی دسترسی نیست، اما بر پایه سروده های خودش، گوشه هایی از زندگانی او را می توان روشن ساخت. وی در زیر سربند «شرح احوال قایل» از حال و روزگار خود در آن بیت ها سخن می گوید. نسخه با پیکار مهلب و جنبش مختار آغاز می شود. شاعر، پس از اینکه دوره خلافت مستکفی را به پایان می برد، از زندگانی خویش گزارش می دهد. او تاریخ تولد خود را ۶۰۸ اعلام می کند و معلوم می سازد که با سخنوران بزرگی چون سعدی (متولد ۶۰۶)، مولانا جلال الدین رومی (متولد ۶۰۴) و فخر الدین عراقی (متولد ۶۱۰)، هم روزگار بوده است.
وفات و دوران پیری
تاریخ مرگ او نیز در جایی ثبت نشده است، اما خود او در این کتاب از روزگار پیری اش شکوه می کند. وی در ۶۹۷ (سال کشته شدن صدر الدین زنجانی)، زنده بود و شعرهایی در سوگ او گفت و از این رو، گمان می رود که بیش از نود سال زیسته باشد. گویی لقبش شمس الدین بود که صدر جهان، به نشانه دوستی یا احترام، او را شمس می خواند: «چو خوردی می ناب آن کام یاب به من شمس کردی به مجلس خطاب» و در جایی دیگر، خود را نصر و فرزندش را سلیم می نامید: «سلیم است فرزانه فرزند نصر نبینی چنو در جوانان عصر».
دوران کودکی
او در دنباله داستان قایل، رویدادهای روزهای کودکی اش را کوتاه و ساده باز می گوید که در پنج سالگی به مکتب رفت و در یک سالگی قرآن را فراگرفت و از شور و شوق آموختن، آسوده نمی خوابید و سحرگاهان پای به مکتب می گذارد. پس از قرآن خوانی او را به فراگیری خطاطی و کتابت روانه کردند. او سپس از حوادثی سخن به میان می آورد که در کودکی بر او گذشته است.
دوران سختی زندگی
...

[ویکی نور] درباره زندگانی حکیم زجاجی به اطلاعات چندانی دست رسی نیست، اما بر پایه سروده های خودش، گوشه هایی از زندگانی او را می توان روشن ساخت. وی در زیر سربندِ «شرح احوال قایل» از حال و روزگار خود در آن بیت ها سخن می گوید. نسخه با پیکار مهلّب و جنبش مختار آغاز می شود. شاعر، پس از اینکه دوره خلافت مستکفی را به پایان می برد، از زندگانی خویش گزارش می دهد. او تاریخ تولّد خود را 608 اعلام می کند و معلوم می سازد که با سخنورانِ بزرگی چون سعدی (متولد 606)، مولانا جلال الدین رومی (متولد 604) و فخر الدین عراقی (متولد 610)، هم روزگار بوده است.
تاریخ مرگ او نیز در جایی ثبت نشده است، اما خود او در این کتاب از روزگار پیری اش شکوه می کند. وی در 697 (سالِ کشته شدن صدرالدین زنجانی)، زنده بود و شعرهایی در سوگ او گفت و از این رو، گمان می رود که بیش از نود سال زیسته باشد. گویی لقبش شمس الدین بود که صدر جهان، به نشانه دوستی یا احترام، او را شمس می خواند: «چو خوردی میِ نابْ آن کام یاب * به من شمس کردی به مجلس خطاب» و در جایی دیگر، خود را نصر و فرزندش را سلیم می نامید: «سلیم است فرزانه فرزندِ نصر * نبینی چنو در جوانان عصر».
او در دنباله داستانِ قایل، رویدادهای روزهای کودکی اش را کوتاه و ساده باز می گوید که در پنج سالگی به مکتب رفت و در یک سالگی قرآن را فراگرفت و از شور و شوقِ آموختن، آسوده نمی خوابید و سحرگاهان پای به مکتب می گذارد. پس از قرآن خوانی او را به فراگیری خطاطی و کتابت روانه کردند. او سپس از حوادثی سخن به میان می آورد که در کودکی بر او گذشته است. زجاجی پس از گزارش درباره بیماری و بهبودش، از بیماری و مرگ پدرش و مرگ او خبر می دهد که آغاز تلخی ها و دشواری های زندگانی او بود.
با مرگ پدر، پریشان حالی و آشفتگی در زندگیِ داخلی آنان پدید آمد؛ هستیِ آنان را غارت کردند و او به ناچار، گرفتارِ تکفّل هزینه های خانواده شد و حرفه پدرش (شیشه گری) را برگزید. وی در جایی از متن نیز از پیشه شیشه گری خود سخن می گوید: «در آن دم که دم گیرم ای جان * برون آورم لعلِ رخشان ز سنگ» در دنباله آن، جوینی را می ستاید و خود را زجّاجی می نامد: «چو در مجلس آرند پیش تو جام * ز زجّاجیَت یاد بادا مدام». بنا بر این، وی به سبب پیشه شیشه گری اش، به زجّاجی نام بردار شد. باری، او در کارگاه شیشه گری، از برکت ذوق و طبع لطیف، به کار شعر و ادب نیز می پرداخت و پس از چندی آوازه و اعتباری به دست آورد.
6). علی پیرنیا، «اثری نویافته از حکیم زجاجی»، نامه فرهنگستان، ش 7، ص 67.
همایون نامه: تاریخ منظوم حکیم زجاجی سراینده سده هفتم / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده

پیشنهاد کاربران

بپرس