حکومت مصر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکومت مصر (قرآن). در دوران عزیز مصر، حکومتی که بر مصر حاکم بود، نظامی استبدادی بود. مصر حکومتی پادشاهی داشت و فرعونیان و قبطیان بر مصر تسلط کامل داشتند. هم چنین فرعون بر مصر فرمان روایی می کرد.نکته دیگر این که هنگام گرفتاری در چنگال مشکلات تنها باید به خدا پناه برد و از او استمداد جست که اگر لطف و یاری او نباشد، کاری نمی توان کرد، این درسی است که یوسف بزرگ و پاک دامن به ما آموخته، اوست که می گوید پروردگارا اگر نقشه های شوم آنها را از من باز نگردانی، من هم به آنها متمایل می شوم، این تویی که حافظ و نگهدار منی، نه قوت و قدرت و تقوای من!. این حالت وابستگی مطلق به لطف پروردگار علاوه بر این که قدرت و استقامت نامحدودی به بندگان خدا می بخشد، سبب می شود که از الطاف خفی او بهره گیرند.
حکومت مصر در دوران عزیز، نظامی استبدادی بود: •• «وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ»؛ «(این جریان در شهر منعکس شد؛) گروهی از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش (= غلامش) را به سوی خود دعوت می کند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهی آشکاری می بینیم!».
← تفسیر آیه
منصب عزیزی، از مناصب حکومت پادشاهی مصر باستان است: •• «قَالَ مَا خَطْبُکُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ»؛ «(پادشاه آن زنان را طلبید و) گفت: «به هنگامی که یوسف را به سوی خویش دعوت کردید، جریان کار شما چه بود؟» گفتند: «منزه است خدا، ما هیچ عیبی در او نیافتیم!» (در این هنگام) همسر عزیز گفت: «الآن حق آشکار گشت! من بودم که او را به سوی خود دعوت کردم؛ و او از راستگویان است!». •• «وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مِکِینٌ أَمِینٌ»؛ «پادشاه گفت: «او (= یوسف ) را نزد من آورید، تا وی را مخصوص خود گردانم!» هنگامی که (یوسف نزد وی آمد و) با او صحبت کرد، (پادشاه به عقل و درایت او پی برد؛ و) گفت: «تو امروز نزد ما جایگاهی والا داری، و مورد اعتماد هستی!».
← تفسیر آیه
در دوران یوسف (علیه السلام)، مصر دارای حکومت پادشاهی بود: •• «وَقَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَی سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ یَا أَیُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِی فِی رُؤْیَایَ إِن کُنتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ»؛ «پادشاه گفت: «من در خواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آنها را می خورند؛ و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده؛ (که خشکیده ها بر سبزها پیچیدند؛ و آنها را از بین بردند.) ای جمعیت اشراف! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر می کنید!». •• «وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَی رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ»؛ «پادشاه گفت: «او را نزد من آورید!» ولی هنگامی که فرستاده او نزد وی یوسف
...

پیشنهاد کاربران

بپرس