حکومت بلقیس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکومت بلقیس (قرآن). ملکه سبا زنی بود به نام بلقیس که در حکومت ایشان نیروهای وفاداری به خود و حکومتش داشت.
فمکث غیر بعید فقال احطت بما لم تحط به وجئتک من سبا بنبا یقین• انی وجدت امراة تملکهم... • قالت یـایها الملؤا افتونی فی امری ما کنت قاطعة امرا حتی تشهدون• قالوا نحن اولوا قوة واولوا باس شدید والامر الیک فانظری ماذا تامرین. «چندان طول نکشید (که هدهد آمد و) گفت من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین سبا یک خبر قطعی برای تو آورده ام. من زنی را دیدم که بر آنها حکومت می کند و همه چیز در اختیار داشت (مخصوصا) تخت عظیمی دارد. (سپس) گفت: ای اشراف (و ای بزرگان) نظر خود را در این امر مهم بازگو کنید که من هیچ کار مهمی را بدون حضور شما انجام نداده ام. گفتند: ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهائی با تو است ببین چه دستور می دهی؟». از اینکه بلقیس به ذکر نامه اکتفا نکرد و آن را با وصف «کریم» بیان کرد، احترام او نسبت به نامه سلیمان علیه السلام فهمیده می شود».
مردان نیرومند و جنگی
انی وجدت امراة تملکهم... • قالت یـایها الملؤا افتونی فی امری ما کنت قاطعة امرا حتی تشهدون• قالوا نحن اولوا قوة واولوا باس شدید والامر الیک فانظری ماذا تامرین. کلمه (افتاء) به معنای اظهار نظریه و فتوا است و فتوا همان رای و نظریه است و قطع امر به معنای عملی کردن تصمیم و عزم بر آن است و کلمه (شهادت) به معنای حضور است، و این جمله حکایت مشورتی است که ملکه سباء با قوم خود کرد، می گوی: در این امر که پیش آمده - یعنی همان فرمانی که سلیمان در نامه خود داده - کمک فکری دهید و اگر من در این پیشامد با شما مشورت می کنم بدان جهت است که من تاکنون در هیچ امری استبداد به خرج نداه ام، بلکه هر کاری کرده ام با مشورت و در حضور شما کرده ام.و از ظاهر کلام درباریان، که کلام خود را با جمله (نحن اولوا قوة و اولوا باس شدید) آغاز کردند، برمی آید که آنان میل داشتند جنگ کنند و چون ملکه هم همین را فهمیده بود لذا نخست شروع کرد از جنگ مذمت کردن، در آخر رای خود را ارائه داد، اول گفت: (ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها...) یعنی، جنگ عاقبتی ندارد، مگر غلبه یکی از دو طرف و شکست طرف دیگر، یعنی فساد قریه ها و شهرها و ذلت عزیزان آن و چون چنین است، نباید بدون تحقیق اقدام به جنگ کرد، باید نیروی خود را با نیروی دشمن بسنجیم، اگر تاب نیروی او را نداشتیم، تا آنجا که راهی به صلح و سلم داریم اقدام به جنگ نکنیم، مگر اینکه راه، منحصر به جنگ باشد و نظر من این است که هدیه ای برای او بفرستیم، ببینیم فرستادگان ما چه خبری می آورند، آن وقت تصمیم به یکی از دو طرف جنگ یا صلح بگیریم.

پیشنهاد کاربران

بپرس