حکمت جاودان

پیشنهاد کاربران

eternal wisdom به معنای خرد یا عقل جاویدان می باشد و نه به معنای حکمت یا فلسفه ی جاویدان. واژه یونانی - لاتین perennial را میتوان از راست به چپ به شکل al perenni با تلفظ آل پیرینی نوشت و بیان کرد. آل در زبان فارسی باستانی نه تنها به معنای تبار، خاندان، ایل یا سلسله بلکه به معنای اهل و یا پیرو هم بوده و واژه پیرینی یا پیرینه به معنای دیرینه یا قدیمی بوده است. لذا آلِ پیرینی به خردمندانی اتلاق میگردیده که پیرو حکمت ها یا فلسفه های عهد عتیق، قدیمی، سنتی یا کلاسیک بوده اند. فلسفه اولی از دیدگاه ارسطو به معنای اولین فلسفه ای که بر زبان انسان جاری گشته و سینه به سینه بطور شفاهی به اعصار بعدی نقل و منتقل گردیده و پس از پیدایش خط به کمک قلم و توسط دست انسان بر روی پوست حیوانات و الواح گلی و کاغذ پاپیروس نوشته شده بوده باشد، نبوده بلکه فلسفه ی خدای حقیقی و واقعی. خرد یا عقل و حکمت یا فلسفه ی جاویدان هردو به خدای حقیقی و واقعی تعلق دارند. حکمت یا فلسفه ی خدا را میتوان به سه بخش زیر تقسیم نمود: اولی ، وسطی و آخری. این سه بخش دارای یک محتوا می باشند و فلسفه ی وسطی یعنی فلسفه ی طبیعی که توسط دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات مورد پژوهش و بررسی و شناخت قرار گرفته و ادامه دارد . فلسفه های اولی و آخری مربوط اند به چگونگی و چطوری و چرائی آفرینش اولیه این جهان و موجودات درون آن و هدف از این آفرینش به خواست و امر آفریدگار کائنات با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی. حکمت های موسائی، ایسائی، محمّدی، هندوئی، بودائی، چینی، زرتشتی، یونانی و رومی و هر نوع حکمت دیگری فقط انسانی اند که در مورد خدا و چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن سروده و بیان و نوشته شده اند و نه حکمت خود خدای حقیقی و واقعی. قوای ادراکی فهم و عقل انسان اگر سالم و به روش درست یا علمی پرورش یابند و کار کنند، آنگاه انسان میتواند از طریق شناخت ظاهر و باطن این طبیعت یعنی شناخت محتوای میدان فعلیت ها در بیرون و محتوای میدان وسیع امکانات بالقوه در درون یا در زیر پوست آن و یا بطور کلی و عام تر، انسان میتواند از طریق شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی به شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی و محتوای حکمت اولی و آخری وی که یکی می باشند نائل گردد. در همین زمینه میتوان مطمئنن بود و بدون شک و تردید یقین داشت که انسان هیچگاه نمیتواند به کمک کلیه معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و معارف حاصل از جر و بحث های خسته کننده ی متکلمین دینی و معارف حاصل از استدلالات فهمانی و عقلانی فلسفی و کشف و شهودات شوقانی و ذوقانی عرفان های گوناگون دینی و جمع این معارف بر رویهم به معرفت یا شناخت حقیقی خود و خدا نائل گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون نتوانسته است بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود؛ یکی حقیقی، واقعی، بیکران، بینهایت، اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و دیگری خدای کلمه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد. از این به بعد و بسوی آینده میتوان خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی نامید و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، ملی، آئینی، دینی، مذهبی، فرقه ای، ایدئولوژیکی، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی.
در پایان کلام کودکانه امروز خود با کسب رخصت یا اجازه، یک نکته بسیار مهم خدمت و حضور شریف و مبارک دوستداران خرد و حکمت جاویدان عرض می نمایم و آن اینکه: وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین در عمل و حفظ یوغ های شریعت بر دوش پیروان با هدف، قصد، نیت، انگیزه ی باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خود پس از مرگ بطور جاودانه در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ متاثر از رقص شعله های آتش سوزان شهوات غریزه های نامجویی و نام آوری و شهرت طلبی و برتر بینی خود و ایل و طایفه و قبیله و قوم خودی در میدان رقابت با نام ها و ایلات و طوایف و قبایل و اقوام بیگانه یا غیر خودی .

بپرس