حکم صادر کردن


مترادف حکم صادر کردن: رای دادن، حکم کردن، حکم دادن، تصمیم گرفتن

معنی انگلیسی:
find

پیشنهاد کاربران

Pass sentence ( on/upon someone/sth ) ( formal ) ( =officially say what someone’s punishment will be )
داوری کردن

بپرس