حکم دادن


مترادف حکم دادن: فرمان دادن، دستور دادن، امر کردن، رای صادر کردن، رای دادن

معنی انگلیسی:
rule, hold, pass, to issue an order, to pass a judgement

مترادف ها

judge (فعل)
داوری کردن، قضاوت کردن، تشخیص دادن، حکم دادن، محاکمه کردن

determine (فعل)
معین کردن، تعیین کردن، معلوم کردن، محدود کردن، مشخص کردن، تصمیم گرفتن، حکم دادن

doom (فعل)
حکم دادن

فارسی به عربی

قاضی , قرر , موة

پیشنهاد کاربران

بپرس