حکم تحریم اقتصادی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکم تحریم اقتصادی (قرآن). آیاتی از قرآن بر جواز به کارگیری روشهای تهدید و تحریم اقتصادی برای مقاصد مشروع دلالت دارد.
بهره گیری از تهدید و تحریم و فشارهای اقتصادی، برای نیل به مقاصد مشروع جایز است."وجـاء اخوة یوسف فدخلوا علیه فعرفهم وهم له منکرون• ولما جهزهم بجهازهم قال ائتونی باخ لکم من ابیکم الا ترون انی اوفی الکیل وانا خیر المنزلین• فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی ولا تقربون. (سرزمین کنعان را قحطی فرا گرفت) برادران یوسف (در پی مواد غذایی به مصر) آمدند و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت ولی آنها او را نشناختند• و هنگامی که (یوسف) بارهای آنان را آماده ساخت، گفت: « (نوبت آینده) آن برادری را که از پدر دارید، نزد من آورید! آیا نمی بینید من حق پیمانه را ادا می کنم، و من بهترین میزبانان هستم؟ "در اینجا قرآن می گوید: هنگامی که یوسف بارهای آنها را آماده ساخت به آنها گفت: آن برادری را که از پدر دارید نزد من بیاورید" (و لما جهزهم بجهازهم قال ائتونی باخ لکم من ابیکم).سپس اضافه کرد: " آیا نمی بینید، حق پیمانه را ادا می کنم، و من بهترین میزبانها هستم"؟ (ا لا ترون انی اوفی الکیل و انا خیر المنزلین).و به دنبال این تشویق و اظهار محبت ، آنها را با این سخن تهدید کرد که" اگر آن برادر را نزد من نیاورید، نه کیل و غله ای نزد من خواهید داشت، و نه اصلا به من نزدیک شوید" (فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لا تقربون).
جواز تهدید
این است که من به شما کم نفروختم، و از قدرت خود سوء استفاده ننموده و به اتکای مقامی که دارم به شما ظلم نکردم" و انا خیر المنزلین" یعنی من بهتر از هر کس واردین به خود را اکرام و پذیرایی می کنم و این خود تحریک ایشان به برگشتن است، و تشویق ایشان است تا در مراجعت، برادر پدری خود را همراه بیاورند.و این تشویق در برابر تهدیدی است که در آیه بعدی: " فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لا تقربون" کرد، و گفت که اگر او را نیاورید دیگر طعامی به شما نمی فروشم، و دیگر مانند این دفعه، شخصا از شما پذیرایی نمی کنم، این را گفت تا هوای مخالفت و عصیان او را در سر نپرورانند، هم چنان که از گفتار ایشان در آیه آتیه که گفتند: " سنراود عنه اباه و انا لفاعلون- بزودی از پدرش اصرار می کنیم و بهر نحو شده فرمان تو را انجام می دهیم" برمی آید که برادران یوسف فرمان او را پذیرفتند و با این قول صریح خود، او را دلخوش ساختند.اینهم معلوم است که کلام یوسف که در موقع برگشتن برادران به ایشان گفته: " که باید برادر پدری خود را همراه بیاورید" آنهم با آن همه تاکید و تحریص و تهدید که داشت، کلامی ابتدایی نبوده، و از شان یوسف هم بدور است که ابتداء و بدون هیچ مقدمه ای این حرف را زده باشد، زیرا اگر اینطور بود برادران حدس می زدند که شاید این مرد همان یوسف باشد که اینقدر اصرار می ورزد ما برادر پدری خود را که برادر پدر و مادری اوست همراه بیاوریم، پس قطعا مقدماتی در کار بوده که ذهن آنان را از چنین حدسی منصرف ساخته و نیز از احتمال و توهم اینکه وی قصد سویی نسبت به آنان دارد بازشان داشته است.و در اینکه بطور احتمال می دانیم چنین مقدماتی در کار بوده حرفی نیست و لیکن آن کلمات و گفتگوهای بسیاری که مفسرین در این مقام از او نقل کرده اند هیچ دلیلی از قرآن بر آنها وجود ندارد و هیچ قرینه ای هم در سیاق قصه بر آنها نیست، و روایتی هم که مورد اطمینان باشد به نظر نمی رسد.کلام خدای تعالی هم خالی از تعرض به آن است، تنها چیزی که از کلام خدای تعالی استفاده می شود این است که یوسف از ایشان پرسیده که به چه علت به مصر آمده اید؟ایشان هم جواب داده اند که ده برادرند و یک برادر دیگر در منزل نزد پدر جا گذاشته اند چون پدرشان قادر بر مفارقت او، و راضی به فراق او نمی شود حال چه مسافرت باشد و چه گردش و چه مانند آن، یوسف هم اظهار علاقه کرد که دوست می دارد او را ببیند و باید بار دیگر او را همراه خود بیاورند." فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لا تقربون" کیل به معنای مکیل (کشیدنی) است که مقصود از آن طعام است، و اینکه فرمود:" و لا تقربون" معنایش این است که حق ندارید به سرزمین من نزدیک شده و نزد من حضور بهم رسانید و طعام بخرید، و معنای آیه روشن است که خواسته است برادران را تهدید کند و (هم چنان که گذشت) از مخالفت امر خود زنهار دهد

پیشنهاد کاربران

بپرس