حکل
لغت نامه دهخدا
حکل. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ما لانطق له ، کالنمل و غیره. آنکه شنیده نمیشود آواز وی ،چنانکه موران. ( مهذب الاسماء ). || خشکی نسا [ رگ ِ معروف ] اسپ و سستی کعب وی. ( منتهی الارب ).
حکل. [ ح ُ ] ( اِخ ) نام سلیمان نبی. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید