حکاکی کردن


معنی انگلیسی:
engrave, etch, to engrave

مترادف ها

scribe (فعل)
حکاکی کردن، کتابت کردن

inscribe (فعل)
محاط کردن، نوشتن، نقش کردن، ثبت کردن، حکاکی کردن، حجاری کردن روی سطوح و ستونها

engrave (فعل)
بریدن، قلم زدن، نقش کردن، منقوش کردن، حکاکی کردن، کنده کاری کردن در، گراور کردن

فارسی به عربی

اخطب , انقش

پیشنهاد کاربران

بپرس