حومل. [ ح َ م َ ] ( اِخ ) نام موضعی است :
قفا نبک من ذکری حبیب و منزل
بسقط اللوی بین الدخول فحومل.
امروءالقیس.
حومل. [ ح َ م َ ] ( اِخ ) نام زنی است که سگی را که پاس او میداشت چندان گرسنه داشت تا سگ دم خویش بخورد و این مثل گویند:گرسنه تر از سگ حومل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).