حومانه

لغت نامه دهخدا

( حومانة ) حومانة. [ ح َ ن َ ] ( ع اِ ) جای درشت که نیک بلند نباشد. ج ، حومان ، حوامین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) :
بحومانة الدراج فالمتثلم.
زهیر ( از منتهی الارب ).
|| گیاهی است. ( منتهی الارب ). رستنیی باشد قد آن یک گز و شاخه های آن باریک و سیاه و گل آنرا فرفیزی خوانند گزندگی جانوران را نافعست ، گویند عربی است. ( برهان ) ( آنندراج ).ابن بیطار نام آنرا در کلمه ذو ثلاث ورقات [ سه برگیها ] آورده ولکلرک آنرا «پسورال ِ آ» ترجمه کرده است. ( ابن بیطار ). اطریفل. ( ضریر انطاکی ). طریفلن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از گیاهان تیر. پروانه واران و یکی از گونه های شبدر است عوینه
جای درشت که نیک بلند نباشد جمع حومان و حوامین .

پیشنهاد کاربران

بپرس