حوجمه

لغت نامه دهخدا

( حوجمة ) حوجمة. [ ح َ ج َ م َ ] ( ع اِ ) یکی حوجم. گل سرخ. ( منتهی الارب ). گل سرخ که از آن گلاب کشند. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس