حوث. [ ح َ ] ( ع اِ ) رگ جگر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ترکهم حوث بوث و حوثاً بوثاً؛ متفرق و پراکنده و پریشان کرد ایشان را. ( منتهی الارب ).حوث. [ ح َ ث ُ ] ( ع اِ ) به معنی حیث باشد. لغت طائی است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حیث شود.