لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
حوایج. [ ح َ ی ِ ] ( ع اِ ) توابل. دیگ افزارها. || ج ِ حاجة و این خلاف قیاس است. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . ج ِ حاجة. مأخوذ از تازی ، کارهای لازم و حاجت ها. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به حوائج شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
منبع. لغت نامه دهخدا
جمع احتیاج - نیازمندی ها
هر حَوایج را که بودیش آن زمان
راست کردی مردِ شهری رایگان
مولوی، دفتر سوم بیت 239 ( کریم زمانی )
هر حَوایج را که بودیش آن زمان
راست کردی مردِ شهری رایگان
مولوی، دفتر سوم بیت 239 ( کریم زمانی )
سیمرغ دانا