دیکشنری
مترجم
بپرس
حواله کردن
مترادف حواله کردن
: حواله دادن، برات کردن، واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، پاس دادن، فرستادن، پرتاب کردن
معنی انگلیسی
:
remit
,
assign
,
to order (the payment of)
,
to draw a cheque for
,
to delegate
,
to refer
دنبال کنید
فرهنگ فارسی
( مصدر ) حواله دادن .
پیشنهاد کاربران
ارجاع
wire
حواله کردن پول
حساب به حساب کردن
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها