دشمن ز دو پستان اجل شیر بدوشد
بگذاردحنجر بدم خنجر پیکار.
منوچهری.
زمین محراب داوود است از بس سبزه پنداری گشاده مرغکان بر شاخ چون داوود حنجرها.
منوچهری.
اول برفق دانه فشانند پیش مرغ چون صید شد بقهر ببرند حنجرش.
خاقانی.
رجوع به حنجره شود. || آوازی که از حلق برآید. ( ناظم الاطباء ).