حمیقاء

لغت نامه دهخدا

حمیقاء. [ ح ُ م َ ] ( ع اِ ) حماق. ( اقرب الموارد ). باد آبله. آبله مرغان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به حماق شود.

پیشنهاد کاربران

جوش هایی است که حد وسط آبله و حصبه است، و از هر دو سالم تر و بی خطرتر است ( کتاب قاتون ابن سینا، جلد ششم )

بپرس