حمیدالدین دهستا

لغت نامه دهخدا

حمیدالدین دهستانی. [ ح َ دُدْ دی ن ِ دِ هََ ] ( اِخ ) تاج الشعراء که طبعی داشت چون آب و آتش و شعری چون بوستان جنان خوش. از بزرگی شنیدم که از او نقل کرده میگوید:
بزرگوارا آنی که بی عنایت تو
ز اهل فضل و هنر کس بنام و نان نرسد
به پیش رأی رفیع تو بر زمین کس را
حدیث رفعت خورشید آسمان نرسد
بنزد طبع گهربار و کف زربخشت
زمانه را سخن بحر و لاف کان نرسد
بدان خدای که بی حکمت و ارادت او
بدی و نیکی هرگز به انس و جان نرسد
که هیچ دم نزند در هوای تو دل من
کزان نسیم وفای توام بجان نرسد
نیازمندی خدمت بغایتی برسید
که وهم خلق دواسبه بگرد آن نرسد
بدیگران چو خطاب تو میرسد هر وقت
چرا بمن که نیم کم ز دیگران نرسد.
( لباب الالباب ج 2 ص 533 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس