حمیا

لغت نامه دهخدا

حمیا.[ ح ُ م َی ْ یا ] ( ع اِ ) شدت خشم و اول آن. || سختی از هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- حمیاالکأس ؛ سورت شراب و قوت وی و پیچیدن نشأه ٔآن در سر. ( منتهی الارب ). تیزی شراب.
|| اول جوانی و نشاط آن. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

شدت و قوت هرچیز در آغاز و ابتدا. حمیای باده:سورت راب و قوت و پیچیدن نشئه آن در سر. شاهد:نه محیا ی ساده را آن نور است و نه حمیای باده را این زور. ( منشآت فرهاد میرزا ص145 ) .

بپرس