حموضت
لغت نامه دهخدا
حموضة. [ ح ُ ض َ ] ( ع مص ) ترش مزه گردیدن.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ترش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || ( اِمص ) ترشی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). طعم حامض. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) مغز ترنج. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
۱ - (مصدر ) ترش شدن ترش مزه گردیدن . ۲ - ( اسم ) ترشی ترش مزگی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ترشی.
جدول کلمات
مترادف ها
ترشی، اسیدیته، حموضت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید