حمشه

لغت نامه دهخدا

( حمشة ) حمشة. [ ح َ ش َ ] ( ع مص ) خشمگین شدن و غضب کردن. ( اقرب الموارد ). برافروختن از خشم. ( منتهی الارب ). || سخت شدن. || ( ص ) مؤنث حَمش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- اوتار حمشة ؛ وترهای باریک. ( اقرب الموارد ).

حمشة. [ ح َ م ِ ش َ /ح َ ش َ ] ( ع ص ) لثة حمشة؛ لثة کم گوشت. || اوتار حمشة؛ باریک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

حمشة. [ ح ِ ش َ ] ( ع اِمص ) بخشم آوری. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بخشم آوری

پیشنهاد کاربران

بپرس