حمشه
لغت نامه دهخدا
- اوتار حمشة ؛ وترهای باریک. ( اقرب الموارد ).
حمشة. [ ح َ م ِ ش َ /ح َ ش َ ] ( ع ص ) لثة حمشة؛ لثة کم گوشت. || اوتار حمشة؛ باریک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
حمشة. [ ح ِ ش َ ] ( ع اِمص ) بخشم آوری. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید