حمحمه
لغت نامه دهخدا
حمحمه. [ ح َ ح َ م َ ] ( ع مص ) بانگ کردن اسب تاتاری وقت جو خواستن. ( منتهی الارب ). بانگ کردن بر ذون در طلب علف. ( از اقرب الموارد ). بانگ کردن اسب دروقت علف خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بانگ کردن گاو نر برای گشنی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) بانگ اسب چون علف بیند. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید