حمحم
لغت نامه دهخدا
حمحم. [ ح ُ ح ُ ] ( ع اِ ) بلغت اهل شام لسان الثور یعنی گاوزبان را گویند وآن دوایی است که بعربی لسان الحمل خوانند و بعضی خاکشی را گفته اند و آن علفی است که شتر آنرا برغبت تمام خورد. ( برهان ). گل گاوزبان و ورک. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
سخت سیاه یک نوع مرغی است
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید