حمارقبان. [ ح ِ ق َب ْ با ] ( ع اِ مرکب ) جنبنده کوچکی است. ( اقرب الموارد ). کرمی است که پاهای بسیار دارد و بفارسی خرک گویند. ( منتهی الارب ). ج ، حُمُرقبان. نوعی از ملخ گیاهی است. ( صراح ). خرک خاکی.( بحر الجواهر ). پاشنه گز. ( خواص الحیوان ). پاشنه گزک.حمارالبیت. حمارالارض. هدبة. ( ابن البیطار ). در معنی این کلمه لغویین عرب را اختلافاتی باشد ولی چون آن رایا نوعی از آن را ابوشحم گویند و از طرفی سیوطی گوید پشت آن چون قبه ای است و از آن رو آنرا حمارقبان گویند. گمان میکنم پاشنه گزک باشد، حشره ای است چون نیم گردوئی کره ای و آنگاه که در زیر پای و جز آن پخش و له شود، تمام درون آن چون پیهی سفید باشد و علت آنکه عرب نام دیگر او را ابوشحم گوید همین است و باز مراداز قبه بودن پشت آن همین است که صورتاً چون نیم کره ای است و نام دیگر آن بعربی عیرقبان است : مگس و خنفسا و حمارقبان همه با جان و مهر و مه و بی جان !