حمات

لغت نامه دهخدا

حمات. [ ح َم ْ ما ] ( ع اِ ) ج ِ حَمَّة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حمة شود.

حمات.[ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حامی. رجوع به حماة و حامی شود.

حمات. [ ح َ ] ( اِخ ) حماة شهرکی است بشام ، آبادان و با نعمت و سخت خرم. ( حدود العالم ). رجوع به رحله ابن بطوطه و حماة شود.

حماة. [ ح َ ] ( ع اِ ) عضله ساق. ( از اقرب الموارد ). موشک گوشت ساق و در ساق اسب دو باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج َ حَمَوات. || حماةالمراءة؛ خشتامن زن که مادر شوی باشد. ( منتهی الارب ). مادر زن. ( اقرب الموارد ).

حماة. [ ح ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حامی ،نگاهدارنده و نگاهبانی کننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حمات و حامی شود.

حماة. [ ح َ ] ( اِخ ) شهری بزرگ و کثیرالخیرات وسیع، معتبر و خرم است [ در شام ]. گرداگرد وی سور استواریست. در خارج سور حصاری بزرگ دارد و سور دیگری به قسمت اسفل احاطه کرده ، پهلوی نهر عاص یک مسجد جامع و مدارس و بازاری دارد. آبیاری باغ و بستانهای این شهر از نهر عاص است. یک پارچه از حصار بالائی با زمین خود شهر و قسمت اعلای آن از طرف راست المنصوریة نامیده میشود. در این قسمت کاروانسراهای زیاد مشاهده میشود و منازل مردم و بازارها نیز در همین قسمت است. ( معجم البلدان ). یکی از شهرهای معروف شام و قدیم ترین شهرهای دنیا میباشد. بانیش از اولاد کنعان بن حام بن نوح بود. و در دشت عاصی در نیمه راه از مخرج رود انطاکیه واقع در قدیم الایام آن را کلید فلسطین شمالی میگفتند، زیرا در میانه رود فرات و فنیقیه واقع و 165 میل بخط مستقیم بشمال اورشلیم مسافت داشته. پای تخت مملکتی بود که از آن چندان اطلاعی نداریم و آنچه از 2 سموئیل 8: 9 - 12 مستفاد میشود آن است که توعی پادشاه آنجا داود را بواسطه اینکه بر صوبه مظفر گشته بود تبریک نمود. و سلیمان ملک نیز حدود مملکت خود را به حماة امتداد داده مخزنها در آن نواحی بنا نهاد لکن چون یرلعام ثانی بر مسند شاهی آل اسرائیل برنشست آن حدود را مستخلص ساخت و آشوریان نیز بدان واسطه بر آن مظفر گردیدند و عاموس نبی آن را حماة عظیمه نامیده. درباره خرابی آن نبوت فرمود: اما در ایام انطیوخس اپی فاینس حماة باپی فانیا ملقب گردید. لکن اسم قدیمش بهیچوجه فراموش نگشته تا ایام جرم باقی بود. و فعلاً نیز به حماة معروف و دارای 40000 نفوس و بازارها و حمام ها و مسجدها و چرخهای چاه بسیار میباشد. دائره تجارتش با حلب وسایر بلاد آسیا و آفریقا وسیع و مستحکم و برقرار است. کثرت چرخهای چاه برای آبیاری شهر و بستانها میباشد. و نوشتجات قدیمه در آنجا بسیار است. من جمله سنگی است که خطوط مصری قدیم بر آن منقوش بود الی الاَّن هم بطور یقین ترجمه نشده است. و حماتی که در 2 پادشاهان 18 : 34 و 19 : 13 واش 10 : 9 و 37 : 13 مذکور است به گمان روبنصن همان هیئت میباشد که بر فرات واقع است. اما مدخل حماة که در اعداد34 : 8 مذکور است مراد از زمینی است که در حوالی شهر حمص میباشد و از طرف شمال به حماة و از مشرق بدشت شام و از جنوب به ربله و بقاع و از مغرب به شهرهای حصاردار و دریا ممتد است و فی الحقیقة زمین مرقوم مدخل تمام امکنه مذکوره است و جاسوسانی که در اعداد 13 : 21 مذکورند بدانجا شدند و در ضمن حدود فلسطین شمالی مذکور میباشد. ( یوشع 13 : 5 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) جمع حامی پشتیبانان نگهدارندگان نگهبانان .
شهرکی است به شام آبادان با نعمت و سخت خرم

فرهنگ عمید

= حامی

پیشنهاد کاربران

بپرس