حمئه

لغت نامه دهخدا

( حمئة ) حمئة. [ ح َ م ِ ءَ ] ( ع ص ) جای گل آلود و تیره. ( از اقرب الموارد ). حتی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حمئة.( قرآن از اقرب الموارد ).و عین حامیه نیز خوانده شده است. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جای گل آلود و تیره

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَمِئَةٍ: گل سیاه - لجن (منظورازعین حمئة چشمهای دارای گل سیاه یعنی لجن است ،گاهی عین برای در یا نیز به کار می رود)
ریشه کلمه:
حم ء (۴ بار)

«حَمِئَة» از مادّه «حَمْأ» در اصل به معنای «گِلِ سیاه و بد بو»، و یا به تعبیر دیگر «لجن» است و این نشان می دهد: سرزمینی را که «ذو القرنین» به آن رسیده بود دارای لجنزارهای فراوان بود، به طوری که «ذو القرنین» به هنگام غروب آفتاب، احساس می کرد خورشید در آن لجنزارها فرو می رود، همان گونه که همه مسافران دریا و ساحل نشینان، چنین احساسی را درباره خورشید دارند که در دریا غروب می کند و یا از دریا سر برمی آورد.
لجن سیاه بد بو. در مفردات گوید: «طین اسود منتن» صحاح و اقرب گل سیاه گفته‏اند، کشّاف گل سیاه‏متغیر، مجمع آن را جمع حماة و گل متغیر به سیاهی و در ذیل آیه 86 کهف گل سیاه بد بو گفته است. مجموع این کلمات در کلمه «لجن سیاه بد بو» خلاصه می‏شود. انسان را از گل خشک از گل سیاه بد بو آفریدیم. راجع به تفصیل بیشتر به «آدم» رجوع شود. این کلمه سه بار در قرآن آمده است سوره حجر، آیات 26-28-33. * «عَیْنٍ حَمِئَةٍ» یعنی چشمه‏ای که در آن گل سیاه هست (مجمع - اقرب) ناگفته نماند: کسی که در خشکی است چنان می‏داند که آفتاب از زمین طلوع و در زمین غروب می‏کند و کسی که در دریاست چنان می‏بیند که آن از دریا طلوع و در دریا فرود می‏رود، از آیه شریفه به دست می‏آید که ذوالقرنین به آخرین آبادی در مغرب در نظر بیننده در آبی که در اثر لجن، سیاه به نظر می‏آید و یا در آبی که روی لجن را پوشانده بود، غروب می‏کرد لذا فرموده «وَجَدَهاتَغْرُبُ» یعنی او چنان یافت نه اینکه واقع از آن قرار بود. طبق تحقیقات ابوالکلام آزاد محقق همندی ذوالقرنین (به نظر او کوروش کبیر) در سفر اوّل خود برای سرکوبی دولت لیدی به طرف غرب (آسیای صغیر) حرکت کرد و آفتاب را چنان دید. می‏گوید، اکنون نقشه سواحل غربی آسیای صغیر را برابر خود بگذاریم، در این نقشه می‏بینیم که بیشتر ساحل به خلیج‏های کوچک منتهی می‏شود مخصوصاً در نواحی حدود «ازمیر» که دریا تقریباً صورت یک چشمه بزرگ به خود می‏گیرد. سارد (پایتخت کشور لیدی) در نزدیکی ساحل غربی قرار داشت و چندان از شهر ازمیر فعلی فاصله نداشت، در اینجا می‏توانیم بگوئیم کوروش بعد از استیلاء بر سارد به نقطه‏ای از سواحل دریای اژه نزدیک ازمیر می‏رساند و در آمجا متوجّه می‏گردد که دریا صورت چشمه‏ای به خود گرفته و آب نیز از گل و لای ساحل تیره رنگ به نظر می‏رسد. در حئالی غروب اگر کسی اینجا ایستاده باشد خواهد دید که قرص خورشید چنان می‏نماید که در آب محو می‏شود، این چیزی است که قرآن از آن تعبیر به این جمله می‏نماید «وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ» یعنی چنین دید که خورشید در محلی که آب آن تیره رنگ بود فرو می‏رفت. مسلم است که خورشید در محلی معیّن غروب نمی‏کند ولی اگر در سواحل دریا ایستاده باشیم، در نتیجه کرویّت زمین و انحنای سطح آب خواهیم دید که خورشید هنگام غروب کم کم و آرام آرام در سینه دریا جای می‏گیرید (ذوالقرنین باستانی پاریزی ص 93) .

پیشنهاد کاربران

الکهف
حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا
...
[مشاهده متن کامل]

ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﻏﺮﻭﺏ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺳﻴﺪ [ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﻏﺮﻭﺏ ]ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﻱ ﮔﺮم ﻭ ﻟﺠﻦ ﺁﻟﻮﺩ ﻏﺮﻭﺏ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﻗﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺖ [ ﻛﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺳﺘﻢ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ] . ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﺍﻱ ﺫﻭﺍﻟﻘﺮﻧﻴﻦ ! ﻳﺎ [ ﺍﻳﻦ ﻗﻮم ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺳﺘﻤﺸﺎﻥ ]ﻋﺬﺍﺏ ﻣﻰ ﻛﻨﻲ ﻭ ﻳﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻧﺸﺎﻥ ﺷﻴﻮﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﻚ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻱ . ( ٨٦ )

بپرس