حلوی
لغت نامه دهخدا
حلوی. [ ح ُ وا ] ( ع اِ ) شیرینی. نقیص مُرّی ̍. گویند: خذالحلوی و اعطه المری. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
منسوب به حلوا و در نسبت به حلوا اغلب به فتحلام تلفظ میشود
پیشنهاد کاربران
حلوا خوران، اهل حلوا خوری یا منتصب به حلوا،
کسانیکه در کار حلوا هستند ( از پزندگان وتهیه کنندگان، فروشندگان و افرادی که بنوعی بستگی به حلوا دارند
کسانیکه در کار حلوا هستند ( از پزندگان وتهیه کنندگان، فروشندگان و افرادی که بنوعی بستگی به حلوا دارند