دیکشنری
مترجم
بپرس
حلوء
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
حلوء. [ ح َ ] ( ع اِ ) سرمه. ( منتهی الارب ). سنگی است که سرمه آن درد چشم را سود دارد.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها