حلل

فرهنگ فارسی

جمع حله
( اسم ) ۱ - زیورها پیرایه ها . ۲ - لباسهای نو جامه ها . ۳ - بردهای یمانی .

فرهنگ معین

(حُ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حله . ۱ - زیورها، پیرایه ها. ۲ - لباس های نو، جامه ها. ۳ - برده های یمانی .

فرهنگ عمید

= حُلّه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵۱(بار)

پیشنهاد کاربران

کلمه عربی حلل
حلَّلَ :
- حَلَّلَ تَحْلِیلًا و تَحِلَّةً [حلّ] هُ بالمکان: او را در آن مکان فرود آورد
- حَلَّلَ تَحْلِیلًا و تَحِلَّةً و تَحِلًّا الشیءَ: آن چیز را حلال کرد
- حَلَّلَ هُ: او را پوشانید
...
[مشاهده متن کامل]

- حَلَّلَ الیمینَ: کفاره ى سوگند را داد.
حلل :
- حلل : تجزیه کردن ، تحلیل کردن ، موشکافی کردن ، جداکردن ، جزءیات را مطالعه کردن ، پاره پاره کردن ، تشریح کردن ، با تجزیه ازمایش کردن ، فرگشایی کردن
حَلَة :
- حَلَة/ الجمع حِلَل و حِلَال [حلّ]: اسم مره از ( الحُلُول ) است، زنبیل بزرگ که از نى سازند، دیگ ستبر مسى، محله، کوى، جائیکه مردم در آن جمع شوند - حَلَة من الشیءِ: جهت چیزى.
حُلَة :
- حُلَة/ الجمع حُلَل و حِلَال [حلّ]: جامه ى نو یا جامه اى که همه ى بدن را بپوشاند، سلاح، جنگ ابزار؛
- �لَبِسَ المُحارِبُ حُلَّتَهُ و بِزَّتَهُ� : جنگجو اسلحه و لباس رزم را پوشید؛
- �الحُلَّةُ الرَّسْمِیَّة�: لباس رسمى.
حِلَة :
- حِلَة/ الجمع حِلَل و حِلَال [حلّ]: اسم نوع و هیئت از ( الحُلُول ) است، مجلس و مجتمع که قوم در آن گرد آیند، کوى، گروهى که به جائى فرود آمده باشند
- حِلَة من الشیءِ : جهت یا سمت چیزى
- حِلَة عند المسیحیّین: و در نزد مسیحیان آمرزش گناهان است که از سوى کاهن اعطاء مى شود.

بپرس