حلقه به گوش

/halqebeguS/

مترادف حلقه به گوش: فرمانبر، فرمانبردار، مطیع، منقاد

متضاد حلقه به گوش: سرکش، نافرمان

معنی انگلیسی:
bondman, slave, slavish, who wears the earring

فرهنگ عمید

۱. کسی که حلقه یا گوشواره در گوش دارد.
۲. [مجاز] مطیع، فرمانبردار: بندۀ حلقه به گوش ار ننوازی برود / لطف کن لطف که بیگانه شود «حلقه به گوش» (سعدی: ۶۴ ).

پیشنهاد کاربران

مطیع امر دیگری بودن، نوکر و در اختیار کسی بودن، در گذشته اربابان برای نشانه در گوش برده های خود حلقه یا گوشواره هایی می بستند.
مطیع و فرمانبردار و اجرا کننده ی دستورات.

بپرس