حلزونی

/halazuni/

مترادف حلزونی: مارپیچ، مارپیچی، مربوطبه حلزون

معنی انگلیسی:
circular, helix, labyrinthine, spiral, winding, limacine

لغت نامه دهخدا

حلزونی. [ ح َ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به حلزون. || خط یا شکل شبیه بحلزون. مارپیچی. ( فرهنگ فارسی معین ). || پیچاپیچ. پیچ پیچ مانندصدف و خانه حلزون. بشکل حلزون. مارپیچ. مارپیچی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به حلزون ۲ - خط یا شکل شبیه به حلزون مار پیچی .

فرهنگ عمید

به شکل صدف حلزون، مارپیچی.

فرهنگستان زبان و ادب

{limacon} [ریاضی] مکان هندسی نقطه ای واقع بر یک خط به فاصلۀ ثابتی از تقاطع آن خط با یک دایرۀ ثابت، وقتی که خط حول نقطه ای بر روی دایره دوران می کند متـ . حلزونی پاسکال Pascals limacon

مترادف ها

spiral (صفت)
مارپیچی، پیچاپیچ، حلزونی، بشکل مارپیچ

پیشنهاد کاربران

بپرس