حلبه
لغت نامه دهخدا
حلبة. [ ح َ ل َ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ حالب. مردان دوشنده. ( منتهی الارب ). رجوع به حالب شود.
حلبة. [ ح ُ ب َ ] ( ع اِ ) سیاهی صرف و محض. ( ناظم الاطباء ). || درخت عرفج. || درخت قتاد که مثل سوزن خار دارد. || شنبلید. ( منتهی الارب ). شنبلیله.
حلبة. [ ح ُ ل ُ ب َ ] ( ع اِ ) شنبلید. ( منتهی الارب ). شملید. ( نصاب ). حلبه بپارسی شمبلید، گرم و خشک است در دوم سینه نرم دارد و سرفه را دفع کند و ضیق نفس را سودمند آید و باه برانگیزاند و چون ده مثقال از او بکوبند و بپزند و به آبی که دو مثقال بوره ارمنی در او حل کرده باشند سرشته طلا کنند، صلابت سپرزرا ببرد و چون در طبخش نشینند حیض بگشاید و درد رحم را زایل گرداند. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به حُلبَة شود. || نوعی از طعام لزجه که از دانه شنبلید و خرما یا دیگر دانه ها پزند. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) شنبلیله
سیاهی صرف و محض
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
= شنبلیله
دانشنامه عمومی
حلبه ( عربی: حلبة ) نوعی چاشنی است که از تخم شنبلیله تهیه می شود و نوعی خوراکی سنتی یمنی است[ ۱] که امروزه در میان فرهنگ های دیگر هم محبوبیت دارد و اینکار بیشتر توسط یهودیان یمنی در اسرائیل انجام شد که آنرا به سایر اقوام معرفی کردند. [ ۲] مواد اولیه حلبه وقتی به آب اضافه می شود، وَر می آید و وقتی در کاسه هَم زده شود، بافتی لطیف و کف دار به خود می گیرد. حلبه جزء خوراکی های روزانه ساکنان یمن است و تقریباً هر روز در این کشور مصرف می شود. حلبه را می توان به تنهایی یا با سلته و فحسه خورد. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: حلبه
پیشنهاد کاربران
گَلّه ی اسب های آزاد، مجازاً میدان تاخت و تار
( چو در حَلبه ی عشق لختی بتازی ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )
( چو در حَلبه ی عشق لختی بتازی ) ( مقامات حمیدی، مقامه ی پنجم )
خواص حلبه چیست
شنبلیله