حلان. [ ح ُل ْ لا ] ( ع اِ ) آنچه سوگند را بگشاید: یقال اعطه حلان یمینه اَی ما یحللها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بزغاله و بره یا خاص است ببچه ای که شکم مادرش کفانیده بیرون آرند. ( منتهی الارب ). بچه بز و گوسفند. ( آنندراج ). بچه گوسپند. ج ، حلالین. ( مهذب الاسماء ). || سوسمار. || ( ص ) ناچیز و رایگان. || باطل. یقال : دمه حلان. ( منتهی الارب ).