حلاجی

/hallAji/

مترادف حلاجی: بررسی دقیق، تشریح، تجزیه وتحلیل، مضمون شکافی، شغل حلاج، پنبه زنی، ندافی

معنی انگلیسی:
cotton-blowing, cotton-beating, cotton-carding, analytical study or perusal, analysis, discussion

لغت نامه دهخدا

حلاجی. [ ح َل ْ لا ] ( اِ مرکب ) دکان حلاج. || ( حامص ) شغل و حرفه حلاج :
دین فخر تو است و ادب و خط دبیری
پیشه ست چو حلاجی و درزی و کبابی.
ناصرخسرو.

حلاجی. [ ح َل ْ لا ] ( اِخ ) یحیی بن ابی حکیم. از پزشکان معروف و مخصوص معتضد خلیفه بوده و کتاب تدبیر الابدان النحیفةالتی قد غلبت علیه الصفرا را برای معتضد نوشته است. ( الفهرست ).

فرهنگ فارسی

یحیی بن ابی حکیم از پزشکان معروف و مخصوص معتضد خلیفه بود و کتاب تدبیر الابدان النحیفه التی قد غلبت علیه الصفرا را برای معتضد نوشته است

فرهنگ عمید

۱. شغل و عمل حلاج، جدا کردن پنبه از پنبه دانه.
۲. [مجاز] = * حلاجی کردن
* حلاجی کردن: (مصدر متعدی ) [مجاز] در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن.

دانشنامه آزاد فارسی

حلّاجی
حلّاجی
حلّاجی
(حلّاج در لغت به معنی پنبه زن) از مشاغل سنتی، زدن پنبه و جداکردن خس و خاشاک و خرده چوب و ریزه پوشال ها از آن، برای تهیۀ لحاف و تُشک و پُشتی و بالش و متکّا. حلّاجی در ایران دیرینه ای بس کهن دارد. در سال های نزدیک پیشۀ حلّاجی، به ویژه در تهران، عمدتاً در اختیار اهالی مازندران بود که در کاشتن پنبه نیز بیشترین محصولات پنبۀ ایران را داشتند. ابزار کار حلّاجان عبارت بود از کمانی شبیه ویولن سِل، با سیمی زه مانند ساخته شده از رودۀ گوسفند و مضرابی گوشت کوب مانند. حلّاج کنار تودۀ پنبه می نشست و کمان به دستی و مضراب به دستی دیگر می گرفت، با هربار نزدیک کردن سیم کمان به تودۀ پنبه ضربه ای با مضراب بر سیم می کوفت که سبب رشتن پنبه و جدایی پوشال ها از پنبه می شد. در باورهای خرافی، نوعی خواص جادویی برای حلّاجی، به ویژه برای بخت گُشایی، روایت شده است؛ چنان که زنان بر این باورند که عبور دختر شوی نکرده از میان سیم کمان سبب گشوده شدن بخت او می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس