[ویکی فقه] در عرفان اسلامی، مفاهیم حق و حقیقت نزد صوفیه هم به معانی اصطلاحیِ نسبتآ عام، که در عرف اهل علم رایج بوده، به کار رفته است هم خود اهل تصوف معناها و کاربردهای تازه ای برای آن ها ساخته اند.
کلمه حق معناهای متعددی دارد ناظر به حوزه های معنایی متفاوت، که در کاربردهای عرفانی غالب این معانی مندرج است. اگر بخواهیم براساس طبقه بندی های رایج در فلسفه سخن بگوییم، برای واژه حق چهار حوزه معنایی می توان تشخیص داد: وجودشناسانه (آنچه هست، امر واقع)، معرفت شناسانه (حکمِ مطابق واقع، صدق)، ارزش شناسانه (آنچه ارزش و اهمیت دارد) و وظیفه شناسانه (آنچه باید انجام داد، حقی که برعهده کسی است). دو حوزه معنایی اول توصیفی و دو حوزه معنایی دوم هنجاری اند.
معنای حق در اصطلاحات صوفیه
حق در اصطلاحات صوفیه به دو معنای عام (حق در برابر باطل) و خاص (حق در برابر خَلق) به کار رفته و البته از نظر صوفیه مصداق کامل یا یگانه مصداق هر دو معنا خداست که با آوردن حرف تعریف (الف و لام)، «الحق»، مشخص و متمایز می گردد و از نام های خدا (اسماءاللّه) است. در معنای عام، هر امر واقع و ثابت و سزاواری ــ که طبعاً به خدا منسوب است ــ حق است، از جمله آفرینش، ایمان، مرگ، و روز جزا. کاربرد خاص واژه حق در سیاق دینی و در اصطلاحات صوفیه نمایانگر متعالی ترین و به یک معنا باطنی ترین معنای این کلمه است که بر واقعیت خدا، به منزله امری ثابت و استوار و فراگیر دلالت دارد. حق، وصف نحوه هستی خداست که ثبات، سزاواری و آشکاری، مهم ترین مؤلفه های آن است.
وجه تسمیه حق
در تفسیر بیضاوی وجه تسمیه حق، ثَبات ولی زوالی الوهیت و ربوبیت او («الثابتُ ربوبیته» و «الثابتُ الهیته») ذکر شده است.
معنای حق المبین
...
کلمه حق معناهای متعددی دارد ناظر به حوزه های معنایی متفاوت، که در کاربردهای عرفانی غالب این معانی مندرج است. اگر بخواهیم براساس طبقه بندی های رایج در فلسفه سخن بگوییم، برای واژه حق چهار حوزه معنایی می توان تشخیص داد: وجودشناسانه (آنچه هست، امر واقع)، معرفت شناسانه (حکمِ مطابق واقع، صدق)، ارزش شناسانه (آنچه ارزش و اهمیت دارد) و وظیفه شناسانه (آنچه باید انجام داد، حقی که برعهده کسی است). دو حوزه معنایی اول توصیفی و دو حوزه معنایی دوم هنجاری اند.
معنای حق در اصطلاحات صوفیه
حق در اصطلاحات صوفیه به دو معنای عام (حق در برابر باطل) و خاص (حق در برابر خَلق) به کار رفته و البته از نظر صوفیه مصداق کامل یا یگانه مصداق هر دو معنا خداست که با آوردن حرف تعریف (الف و لام)، «الحق»، مشخص و متمایز می گردد و از نام های خدا (اسماءاللّه) است. در معنای عام، هر امر واقع و ثابت و سزاواری ــ که طبعاً به خدا منسوب است ــ حق است، از جمله آفرینش، ایمان، مرگ، و روز جزا. کاربرد خاص واژه حق در سیاق دینی و در اصطلاحات صوفیه نمایانگر متعالی ترین و به یک معنا باطنی ترین معنای این کلمه است که بر واقعیت خدا، به منزله امری ثابت و استوار و فراگیر دلالت دارد. حق، وصف نحوه هستی خداست که ثبات، سزاواری و آشکاری، مهم ترین مؤلفه های آن است.
وجه تسمیه حق
در تفسیر بیضاوی وجه تسمیه حق، ثَبات ولی زوالی الوهیت و ربوبیت او («الثابتُ ربوبیته» و «الثابتُ الهیته») ذکر شده است.
معنای حق المبین
...
wikifeqh: حقیقت_عرفانی