حقیر شدن


برابر پارسی: کوچک شدن

لغت نامه دهخدا

حقیرشدن. [ ح َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کوچک و خرد و محقر گردیدن. مهانت. خوار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

کوچک و خرد و محقر گردیدن

پیشنهاد کاربران

بر خاک افتادن. [ ب َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) بر خاک نشستن. کنایه از خوار و بی اعتبار شدن. ( آنندراج ) :
چون خاک رهت شدم مزن بانگ درشت
حیف است که آواز تو بر خاک افتد.
حافظ.