حقول

لغت نامه دهخدا

حقول. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حقلة. || ج ِ حقل. بُزَه ها و زمینهای ساده صالح زراعت. ( از اقرب الموارد ).

حقول. [ ح ُ ] ( ع مص ) حقلة. مبتلی شدن اسپ و اشتربه بیماری حقلة. ( منتهی الارب ). رجوع به حقلة شود.

فرهنگ فارسی

بژه ها و زمینهای ساده صالح زراعت

پیشنهاد کاربران

بپرس