لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بامبول سوار کردن . [ س َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حقه زدن . ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) . بامبول درآوردن . شیوه زدن . کلک زدن . رجوع به بامبول و دیگر ترکیبات آن شود.
حقه زدن : [عامیانه، کنایه ] فریب دادن.
حقه/حقه ای سوار کردن