حقه باز

/hoqqebAz/

مترادف حقه باز: پاچه ورمالیده، دغل، حقه ساز، دوال باز، رند، شارلاتان، شعبده باز، شیاد، کلاهبردار، کلک، محیل، مزور، مشعبد، تخم جن، ناتو، ناقلا، متقلب، نیرنگ باز، هفت خط، پاردم ساییده، بخوبر، چاچول باز، زبان باز، پشت هم انداز، چاچول

برابر پارسی: ترفندگر

معنی انگلیسی:
deceiver, fraudulent, juggler, impostor, conjuror, designing, cagey, cagy, charlatan, funny, mountebank, scheming, sharp, trickster, weaselly

لغت نامه دهخدا

حقه باز. [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] ( نف مرکب ) تردست و مشعبدی که چیزها زیر حقه ها نهد و چون برگیرد نهاده ها برجای نبود و ناپدید شده باشد یا چیزی در حقه نهد و چیز دیگر بیرون کند. || توسعاً، مشعبد. شعبده باز. تردست. نیرنگ ساز. نیرنجی. فسوسی. فسوس گر. لوطی. جنقولک باز. پهلوان کچل. چشم بند. || مجازاً، فریبنده. مکار. حیله گر. قلاش. چاخان. چاپچی. سه خال باز. جام باز. بامبول. بامبول باز. محیل :
صوفی نهاد دام و در حقه باز کرد
پیوند مکر با فلک حقه باز کرد.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که کارهای شگفت آور انجام دهد شعبده باز. ۲ - مکار عیار فریب دهنده .
شعبده باز، کسی که باتردستی کارهای شگفت کند

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - شعبده باز. ۲ - مکار، فریب دهنده .

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] حیله گر، فریب دهنده.
۲. [قدیمی] = شعبده باز

مترادف ها

snide (اسم)
حقه باز، ادم عوام فریب

conjurer (اسم)
حقه باز، ساحر، جادو گر، ادم تردست

slicker (اسم)
حقه باز، صیقل زن

phony (اسم)
حقه باز

phoney (اسم)
حقه باز

trickster (اسم)
عیار، نیرنگ باز، حقه باز، گول زن، شیاد، بامبول زن

پیشنهاد کاربران

دقل باز ، کلاه بردار ، شارلاتان ، دروغ گو
ریشه این کلمه از کجاست ؟ " حُقّه " کلمه ای عربی و به معنای " صندوقچه " و " جعبه کوچک " است . در گذشته تردستان تعدادی جعبه کوچک را با رنگهای مختلف و به صورت واژگون در جلوی چشم تماشاچیان بر روی یک میز قرار
...
[مشاهده متن کامل]
می دادند و در زیر یکی از آنها مهره ای می گذاشتند و سپس با حرکت سریع جعبه ها در روی میز مهره را مثلاً از جعبه قرمز به جعبه آبی می بردند به طوری که کسی متوجه آن کار نمی شد و بعد از برداشتن جعبه ها و مشخص شدن محل مهره ، مردم شگفت زده می شدند و کم کم به این تردستان" حُقّه باز " گفتند . پس در واقع حُقّه باز یعنی کسی که کار بازی با حقه یا همان جعبه را خوب انجام می دهد اما مردم چون فکر می کردند این کار نوعی فریبکاری است کم کم " حُقّه باز " به معنی " فریبکار " متداول شد .

کسی که با دروغ و عموما با چاپلوسی و زبان خوش مردم را فریب دهد.
فال بین
پرمکر ؛ بسیار حیله گر. بسیار مکار. سخت نیرنگ باز :
هر کو به گرد این زن پرمکر گشت
گر ز آهن است نرم کند گردنش.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 227 ) .
سربتاب از حسد و گفته پرمکر و دروغ
چوب پر مغز مخر جامه پر کوس و اریب.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 421 ) .
الپر
پشت هم انداز

بپرس