حقنه

/hoqne/

مترادف حقنه: اماله، تنقیه، تزریق

لغت نامه دهخدا

( حقنة ) حقنة. [ ح ُ ن َ ] ( ع مص ) فروبردن مایعی از مخرج زیرین به معده تا سده ها و بادها بگشاید. با دستور یعنی محقنه از فروسوی مایعی را به معده درآوردن. احتقان. تنقیه کردن. اماله کردن. || ( اِ ) داروی ریختنی با محقنه. هر دوا که بیمار را از زیر دهند. ( اقرب الموارد ). ج ، حُقَن. ( مهذب الاسماء ). دارو که بدان حقنه کنند بیمار را : رگ باسلیق زدن و حجامت کمرگاه و استفراغ بحقنه ٔخسک و بابونه و اکلیل الملک. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- حقنه حادة ؛ حقنه قوی که سخت شکم براند، چون حقنه که از جوشانده شحم حنظل و عرطنیثا و محموده کنند.
- حقنه کردن ؛ اماله کردن. تنقیه کردن. احتقان. رجوع به تذکره داود ضریر ج 1 صص 128 - 129شود.
- || حقنه کردن ؛ به بلید و کندفهمی با شرح و توضیحی هرچه تمامتر مقصود و منظوری را فهمانیدن. به دیرفهمی مطلب و امری را به تکرار و تعبی حالی کردن.
- حقنه لینة ؛ حقنه نرم که تنها شکم نرم کند و اندکی شکم براند. حقنه که شکم براند نه بسختی چون حقنه با آب گرم یا آب چغندریا پوره ارمنی یا نمک یا روغن بادام یا سنا یا خیار شنبر. و آن در قدیم با فعل ِ درکردن و امروز با فعل ِ کردن صرف شود: آب سرد بسیار خوردن و قی کردن و بگرمابه عرق آوردن و حقنه درکردن. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

حقنة. [ ح َ ن َ ] ( ع اِ ) نوعی از درد شکم. ج ، اَحقان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

داروی مایع که ازطریق مقعدداخل روده هاکنند
( اسم ) ۱ - داخل کردن دوای مایعی را بوسیل. آلتی مخصوص از راه مقعد در روده ها بای روان کردن شکم بیمار اماله . ۲ - تزریق . جمع : حقن .
نوعی از درد شکم

فرهنگ معین

(حُ نِ ) [ ع . حقنه ] (اِ. ) اماله ، وارد کردن داروی مایع از طریق مقعد.

فرهنگ عمید

داروی مایعی که از طریق مقعد داخل روده ها می کنند، اماله.

گویش مازنی

/haghene/ از روی تمسخر به آدم کوتاه قد گویند

پیشنهاد کاربران

فروبرد، درون برد، توبرد، توریز؛ فروکردن و تزریق داروی آبکی از سوراخ مقعد به بدن
بهتر است به جای اینهمه تفسیر به فرهنگ و لغت مراجعه شود کاملا معنی حقنه را توزیع داده یعنی چیزی را از مقعد وارد کردن
خوب شد این کلمه رو جایی استفاده نکردم این همه جایگزین مناسب تر از حقنه ( از صدا و سیما تا این معلمای فن بیان میگن نفوذ کردن و فرو کردن عقیده به مرور و. . . ) درحالی که عربی جست وجو کردن باز عکس تزریق کردن اورد
در سیاست به معنی استبداد فکری، نظر اشتباه را تحمیل کردن،
در گویش قمی به معنای به زور تکلیف کردن کاری یا مطلبی را به زور قبولاندن. در صورتی که فرد راقب به آن نیست.
کاری که بعضی از نمایندگان مجلس در نظر داشتند با وزیر صمت انجام دهند ولی با نه بزرگ وزیر مواجه گشت وهمین امر منجر به استیضاح وبرکناری وی شد
حقنه میتواند معادل ( خرفهم ) را نیز متبادر کند .
یک معنای واضح و روشن را توضیح و تشریح کردن نیز مفهوم حقنه را دارد .
"تنقیه آب وصابون ازراه مقعد"
قبل ازدهه پنجاه باعدم پزشک ودندانپزشک . .
برای یبوست افرادبامراجعه به طایفه ای به نام قرشمار ( شاخه ای ازکولی ها )

کارشان. "سلمانی "آرایشگر ( اصلاح موی سر صورت ) ، ( دلاک )
...
[مشاهده متن کامل]

کشیدن دندان،
حجامت وبرای جلو گیری ازتب لرز
لیوان انداختن به پشت افرادوو. .
گاها رگ بین انگشت شست وسبابه نوزادرا می زدند تا به قول معروف ازبوی دواجلوگیری کنند. .
تنقیه باآب صابون ازراه مقعد
جهت اطلاع
چون پزشکی نبود مردم هرآرایشگری رامیدیدند
به عنوان پزشک تاییدمیکردند . .
که در شهرهای کوچک هنوزهستندوبین مردم ازاین راه ارتزاق وکسب درآمدمی کنند
پافراترگذاشتند. قالب دندان باموادلازم ودندانسازی سریع . .
باتوجه به اینکه اگرآن موادچندساعت بایددر کوره بپزد درغیراینصورت سرطانزاست. .

چیزی خوراندن به فکر دیگران ، شتشوی مغزی
اماله، وارد کردن داروی مایع از طریق مقعد

بپرس