دیکشنری
مترجم
بپرس
حقز
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
حقز. [ ح َ ] ( ع مص ) پاسپوختن.( منتهی الارب ): حقز برجلیه ؛ ای رمح بهما. لگد زدن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها