حقایق

/haqAyeq/

مترادف حقایق: حقیقت ها

معنی انگلیسی:
lowdown, truth

لغت نامه دهخدا

حقایق. [ ح َ ی ِ] ( ع اِ ) ج ِ حقیقت. ( از اقرب الموارد ). حقیقتها. درستی ها. راستی ها. || ج ِ حُقُق و حقق جمع است حِق را. پس حقایق جمعالجمع حِق است. ( منتهی الارب ). || در عبارت ذیل ظاهراً حقایق را جمع حُق الجحر فی الارض آورده است : از تیغ مردان حقایق زمین رنگ شقایق گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- حَقایق الاَسماء ؛ هی تعینات الذات و نسبها. الا انها صفات تمیز بها انسان بعضها عن بعض. ( کشاف اصطلاحات الفنون از تعریفات ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.

فرهنگ فارسی

حقیقتها، راستی ها، درستی ها، جمع حقیقت
( اسم ) جمع حقیقت . ۱ - حقیقتها . ۲ - ذاتیات واقعیات . یا حقایق ابداعی ( ابداعیه ) . عقول مجرد و نفوس . یا حقایق ازلی ( ازلیه ) . مثل افلاطونی ( آرائ اهل مدینه الفاضله قدمه ۱۱ ) یا حقایق اسمائ . اسمائ الهی . یا حقایق اشیائ . ذاتیات و فصول آنها .

فرهنگ معین

(حَ یِ ) [ ع . حقائق ] (اِ. ) جِ حقیقت ، نصیب ، بهره .

فرهنگ عمید

= حقیقت
=حقایق اسما: اسمای الهی.

پیشنهاد کاربران

سلیم
حقیقت: جمع حقیقت و برابر با راستین ها و درستی ها ست.
راستینه ها
من برنامه ی آبادی رو دارم خیلی عالی ولی حیفزکه هم خانواده نداره
وقایع

بپرس