حقاق
لغت نامه دهخدا
حقاق. [ ح ِ ] ( ع مص ) خصومت. خصومت کردن. دعوی حق خود کردن. محاقه. ( از منتهی الارب ).
حقاق. [ ح َق ْ قا ] ( ع ص ) حقه گر. آنکه حقه سازد. ج ، حقاقین ، حقاقون. ( مهذب الاسماء ) ( ملخص اللغات ) ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید