[ویکی اهل البیت] حق و باطل حق و باطل (شهید مطهری). نگاهی به قرآن
در اینجا بعضی آیات قرآن در زمینه ی حقّ و باطل مورد دقّت و تفسیر و توجّه قرار گیرد: 1. در آغاز بحث مطالبی درباره ی «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» هست که رحمانیّت خدا اصالت دارد؛ قهر و غضب و جبّاریّت و انتقام هم که از صفات الهی است اسماء تبعی هستند و از لطف او ناشی می شوند. در این دید عالی جز «اللّه» و رحمانیّت و رحیمیّت او چیزی وجود ندارد؛ هر چه هست خیر است، کمال است، جود است؛ شرّ و نقص و عدم، اموری اعتباری و تبعی و نسبی هستند. در نظام هستی، خیر غالب است، حق اصیل است و باطل هم اگر پیدا شد محکوم و غیر اصیل و نابود شدنی است و آنچه پایدار می ماند حقّ است:
در تاریخ بشر هم این بینش حکم می کند که حق پیروز و نظام حق بر نظامهای باطل چیره خواهد شد:
هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ
2. آیات سوره ی بقره: در اوایل این سوره سه گروه در مقابل یکدیگر مطرح شده اند: گروه مؤمنین، گروه کافرین و گروه منافقین.
گروه مؤمنین ایمان به غیب دارند، نماز واقعی و حسابی و کامل بپامی دارند، انفاق می کنند، به مکتبشان که مکتب الهی است ایمان دارند، به عالم آخرت یقین دارند. این گروه موفّق اند و در مسیر هدایت پروردگار، رستگاران اند.
به گروه کافرین که می رسد آنها را مثل شاگردی معرّفی می کند که معلّم هر کاری کرده با هیچ نصیحتی و با هیچ تنبیهی نتوانسته او را به راه بیاورد و آموزش بدهد، بعد پدرش که می آید معلّم به او می گوید: دیگر فایده ای ندارد، این یک موجود اصلاح نشدنی است. کفر بعد از عرضه است. اینهایی که به آنچه به آنها عرضه شد کفر ورزیدند، نصیحت دیگر فایده ای به حالشان ندارد:
إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ. `خَتَمَ اَللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ
در اینجا بعضی آیات قرآن در زمینه ی حقّ و باطل مورد دقّت و تفسیر و توجّه قرار گیرد: 1. در آغاز بحث مطالبی درباره ی «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» هست که رحمانیّت خدا اصالت دارد؛ قهر و غضب و جبّاریّت و انتقام هم که از صفات الهی است اسماء تبعی هستند و از لطف او ناشی می شوند. در این دید عالی جز «اللّه» و رحمانیّت و رحیمیّت او چیزی وجود ندارد؛ هر چه هست خیر است، کمال است، جود است؛ شرّ و نقص و عدم، اموری اعتباری و تبعی و نسبی هستند. در نظام هستی، خیر غالب است، حق اصیل است و باطل هم اگر پیدا شد محکوم و غیر اصیل و نابود شدنی است و آنچه پایدار می ماند حقّ است:
در تاریخ بشر هم این بینش حکم می کند که حق پیروز و نظام حق بر نظامهای باطل چیره خواهد شد:
هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُشْرِکُونَ
2. آیات سوره ی بقره: در اوایل این سوره سه گروه در مقابل یکدیگر مطرح شده اند: گروه مؤمنین، گروه کافرین و گروه منافقین.
گروه مؤمنین ایمان به غیب دارند، نماز واقعی و حسابی و کامل بپامی دارند، انفاق می کنند، به مکتبشان که مکتب الهی است ایمان دارند، به عالم آخرت یقین دارند. این گروه موفّق اند و در مسیر هدایت پروردگار، رستگاران اند.
به گروه کافرین که می رسد آنها را مثل شاگردی معرّفی می کند که معلّم هر کاری کرده با هیچ نصیحتی و با هیچ تنبیهی نتوانسته او را به راه بیاورد و آموزش بدهد، بعد پدرش که می آید معلّم به او می گوید: دیگر فایده ای ندارد، این یک موجود اصلاح نشدنی است. کفر بعد از عرضه است. اینهایی که به آنچه به آنها عرضه شد کفر ورزیدند، نصیحت دیگر فایده ای به حالشان ندارد:
إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ. `خَتَمَ اَللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ
wikiahlb: حق_و_باطل/حق_و_باطل_(شهید_مطهری)