وگر دیده زمین سازم که تا بردیده بخرامی
هنوز اندر ره عشقت بوم حق ناشناس ای جان.
سوزنی.
و گفتم دون است و بی سپاس و سفله و حق ناشناس که به اندک تغیر حال از مخدوم قدیم برگردد. ( گلستان ).ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما.
حافظ.