دیکشنری
مترجم
بپرس
حق دار
/haqdAr/
مترادف حق دار
: ذیحق، محق، حق ور، حق مند، سزاوار، مستحق
متضاد حق دار
: نامستحق
برابر پارسی
: هودهمند
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
حق دار. [ ح َ ] ( نف مرکب ) صاحب حق. محق. مستحق.
- امثال :
حق به حقدار می رسد.
فرهنگ عمید
۱. دارای حق، کسی که حق با اوست.
۲. آن که چیزی را به حق متصرف است.
پیشنهاد کاربران
حق به جانب ، برحق
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها