حق حق

لغت نامه دهخدا

حق حق. [ ح ِ ح ِ ] ( اِ صوت ) حکایت صوت هکه و سکسکه آنکه بسیار گریسته است. || آواز آب در شکم و در مشک آنگاه که بجنبانند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

حکایت صوت هکه و سکسکه آنکه بسیار گریسته است

پیشنهاد کاربران

مواظب باشیم حق حق بچه ممکن است به حقد و کینه منجر شود.
در زبان لکی آن را وِرَه نِسک می گوییم. Vera nesk