حفیف

لغت نامه دهخدا

حفیف. [ ح َ ] ( ع اِ ) آواز مار که از پوست آن برآید. آواز پوست افعی.بانگ پوست مار. ( مهذب الاسماء ). آواز جنبش یا رفتن افعی. || آواز بال مرغ در پریدن. ( منتهی الارب ). آواز بال مرغان. بانگ پر مرغ. ( مهذب الاسماء ).
- حفیف الطائر ؛ آواز پر او.
|| آواز درخت چون باد جهد. ( زوزنی ). آواز شاخهای درخت چون باد بر آن وزد. ( اقرب الموارد ). آواز درخت بوزیدن باد. || آواز فروختن آتش. آواز شعله آتش. || آواز رفتار اسب و جز آن. ( منتهی الارب ). آواز رفتار اسپ در دویدن.

حفیف. [ ح َ] ( ع مص ) حفیف فرس ؛ شنیده شدن آواز رفتار اسپ در دویدن. ( اقرب الموارد ). شنیدن آواز اسپ وقت مهمیز کردن ( ؟ ). || آواز آمدن از درخت چون باد جهد. ( زوزنی ). || شنیده شدن آواز پوست افعی. || شنیده شدن آواز پر مرغ. || شنیده شدن آواز شعله آتش. || بشدت باریدن بدانگونه که از آن آواز حفیف برآید. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شنیده شدن آواز رفتار اسب در دویدن

پیشنهاد کاربران

بپرس