حفل

لغت نامه دهخدا

حفل. [ح َ ] ( ع مص ) حفول. حفیل. احتفال. گردآمدن. ( زوزنی ).جمع شدن. گرد آمدن گروه : حفل قوم ؛ مجتمع شدن آنان. || جمع شدن شیر و آب. پر شدن شیر در پستان. گرد آمدن آب و پر شدن. گرد آمدن شیر و امثال آن. گرد آمدن و پر شدن آب و شیر پستان. ( تاج المصادر بیهقی ). || پاک داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ). پاک دادن. ( دهار ). پاک شدن. ( زوزنی ). || زدودن. ( تاج المصادر بیهقی ). جلا دادن.روشن کردن. || آراستن. ( منتهی الارب ). || نیک باریدن باران. ( تاج المصادر بیهقی ).
- حفل دمع ؛ بسیار شدن اشک.
- حفل سماء ؛ نیک باریدن باران. ( منتهی الارب ).

حفل. [ ح َ ] ( ع اِ ) انجمن. ( مهذب الاسماء ). گروه. جمع و گروه مردم. ( منتهی الارب ).
- جمعی حفل ؛ مردمی بسیار.
- حفلی از ناس ؛ جمعی از مردم.

حفل. [ ح ُف ْ ف َ ]( ع اِ ) ج ِ حافل. ( منتهی الارب ). رجوع به حافل شود.

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (مص ل . ) انبوه شدن ، گرد آمدن . ۲ - (اِ. ) جمعیت ، گروه .

پیشنهاد کاربران

بپرس